بیشتر تاریخدانان از ابنمقله بهعنوان اولین مبتکر خوشنویسی اسلامی نام میبرند و او را اولین کسی ذکر میکنند که کتابت را به یک هنر ارتقاء داد. در واقع ابنمقله با بررسی و نظام بخشیدن به خطوط مختلف رایج در زمان خود خطوط ششگانه را انتظام داد و به آنها هویت واقعی بخشید و برایشان قواعدی وضع کرد.
ابنمقله وزیر خط محقق را از خط کوفی و نسخ قدیمی بیرون کشید و آن را قاعدهمند کرد. سپس خط ریحان را ایجاد کرد. بعد از آن خط ثلث را از خط ریحان اخذ کرده و قاعدهمند ساخت. بعد از آنها به شکلدادن و منزه کردن خط نسخ پرداخت. ابنمقله قرآنی به خط نسخ نوشت و خطوط محقق و ریحانی و کوفی را در سر سورهها قرار داد و هنگامی که خواست کتابت قرآن با سایر خطوط فرق داشته باشد خط توقیع را ابداع کرد.
ابن مقله ۱۲ قاعده برای زیبایی خط تعیین کرد که به اصول دوازدهگانه خوشنویسی معروفند و تاکنون، پس از گذشت بیش از ۱۰۰۰ سال، اعتبار خود را حفظ کردهاند. این قواعد عبارتند از: ترکیب، کرسی، نسبت، ضعف، قوت، سطح، دور، صعود مجاز، نزول مجاز، اصول، صفا و شأن.
پس از ابنمقله افرادی چون محمد بن سمسانی و محمد بن اسعد شیوه او را فرا گرفتند و یک سده بعد، ابوالحسن علی بن هلال معروف به ابن بواب، این شیوه را از آن دو آموخت و تکمیل کرد و تمامی خطوطی که ابنمقله پدید آورده بود را کمال بخشید.
با نگاه عمیقتر به قلم و کیفیت خوانایی آن و اثر آن بر روی مخاطب، ناچار باید بپذیریم که تایپوگرافی و حروفچینی یک متن به رعایت اصول و ضوابط طراحی قلم بیشتر نیازمند است تا مسائل طراحی گرافیک.
توجه به فاصلهگذاری هنگام حروفچینی اهمیت بسزایی در آسان خوانده شدن مطلب دارد. برای جدا کردن کلمات از هم از کلید فاصله استفاده میشود که عبارت است از فاصله استانداردی که مقدار (space) آن هنگام طراحی قلم مشخص شده است.
برای جدا کردن کلمات از یکدیگر، مجاز به یکبار استفاده از این کلید هستیم. چنانچه بعد از واژهای از علامتهای «» ():؛،؟! استفاده کنیم این فاصله حذف میشود و بعد از علامت قرار میگیرد. در کلمات مرکب مانند: نامگذاری، میشود، رفتهاند و … برای جلوگیری از دوباره شدن واژه، میتوان هنگام حروفچینی از اندازهٔ مناسبتری بهعنوان نیمفاصله که معمولاً نصف اندازه فاصله است استفاده کرد. چنین عملی مانع از جدا افتادن دوباره کلمه در دو سطر مختلف میشود. به مثالهای زیر توجه کنید.
توجه به فاصلهگذاری هنگام حروفچینی اهمیت بسزایی در آسان خوانده شدن مطلب دارد. برای جدا کردن کلمات از هم از کلید فاصله استفاده میشود که عبارت است از فاصله استانداردی که مقدار (space) آن هنگام طراحی قلم مشخص شده است.
اندازهی قلم رابطهی معقول و مناسبی با کاربرد مطلب دارد. اندازه قلم را عواملی مثل: نوع موضوع، خواننده و شرایط خواندن و در نهایت نگاه طراح تعیین میکند. مهمترین نکته برای تعیین اندازهی قلم، کادر و محدودهی بصری، نوع و کاربرد مطلب مورد نظر میباشد. از آنجا که حروف، واحدهای سازندهی اسکلتبندی ستون نوشته هستند و اساس ساختار متن فارسی را سطرها تشکیل میدهند، اندازهی حروف یک قلم ارتباط مستقیمی با طول سطرها و فاصلهی آنها از یکدیگر دارد.
طولانی شدن سطرها باعث خستگی چشم و نیز گم کردن ابتدای سطرها توسط چشم خواننده میشود. بهتر است برای تعیین طول سطرها تعداد معینی از کلمهها را استفاده کنیم تا به سطری با طول متناسب برسیم. برای حجم معینی از مطالب مثلاً در یک اعلان و یا نامههای کوتاه اداری مشکل چندانی برای تعیین طول سطرها به چشم نمیخورد. وقتی حجم مطلب افزایش مییابد (مثل صفحهی کتاب یا مجله و ….) انتخاب طول سطر از حساسیت بیشتری برخوردار است. در این موارد انتخاب سطرهای مناسب کوتاهتر کمک به خوانایی بیشتر متن میکند.
فاصلهٔ بین خط کرسی هر سطر تا خط کرسی سطر بعدی در هر متن را فاصلهٔ بین سطر (Leading) یا پایه حروف میگویند. دلیل آن که کلمهٔ متن را بکار میبریم این است که مقدار این فاصله را میتوان هنگام حروفچینی متن متناسب با نوع قلم آن تغییر داد.
این فاصله نقش مهمی را هنگام خواندن ایفا میکند. برای چیدن ستونهای متن با عرضهای مختلف، لزوم تغییر پایه حروف را میتوان کاملاً لمس کرد. هر چه طول سطرهای یک ستون متن کوتاهتر شود پایهٔ حروف بهتناسب باید کاسته شود تا چشم دچار پرش هنگام خواندن نشود و برعکس برای حروفچینی سطرهای طولانی، برای جلوگیری از خستگی چشم و گم کردن ابتدای سطرها لازم است پایه حروف را از حالت عادی افزایش دهیم.
هرچه اندازهٔ قلمی که برای متن استفاده میکنیم ریزتر باشد، لازم است پایهٔ کار را نسبت بهاندازه حروف افزایش دهیم. وجود فاصلهٔ کم و فشرده بین سطرهایی با اندازه قلم ریز، سبب خستگی و فشار چشمهای خواننده و گاه خطای دید میشود.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ﴿١﴾
مَا أَنتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِمَجْنُونٍ ﴿٢﴾
وَإِنَّ لَكَ لَأَجْرًا غَيْرَ مَمْنُونٍ ﴿٣﴾
وَإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ ﴿۴﴾
فَسَتُبْصِرُ وَيُبْصِرُونَ ﴿۵﴾
بِأَييِّكُمُ الْمَفْتُونُ ﴿۶﴾
إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿٧﴾
فَلَا تُطِعِ الْمُكَذِّبِينَ ﴿٨﴾
وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَيُدْهِنُونَ ﴿٩﴾
وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَّهِينٍ ﴿١٠﴾
هَمَّازٍ مَّشَّاءٍ بِنَمِيمٍ ﴿١١﴾
مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ أَثِيمٍ ﴿١٢﴾
عُتُلٍّ بَعْدَ ذَٰلِكَ زَنِيمٍ ﴿١٣﴾
أَن كَانَ ذَا مَالٍ وَبَنِينَ ﴿١۴﴾
إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ (۱۵)
َما تَرَوْني أَتَغَشَّى طِمْرًا ... مُمْتَطِيًا في الضُّرِّ أَمْرًا مُرًّا
مُضْطَبنًا عَلى اللَّيالي غِمَرًا ... مُلاقِيًا مِنْها صُرُوفًا حَمْرَا
أَقْصَى أَمانِيَّ طُلُوعُ الشِّعْرى ... فَقَد عُنِينَا بِالأَمَاني دَهْرًا
وَكانَ هذَا الحُرُّ أَعْلى قَدْرًا ... وَماءُ هذَا الوَجْهِ أَغْلى سِعْرَا
ضَرَبْتُ لِلسَّرّا قِبَابًا خُضْرَا ... فِي دَارِ دَارَا وَإِوَانِ كِسْرى
فَانْقَلَبَ الدَّهْرُ لِبَطْنٍ ظَهْرا ... وَعَادَ عُرْفُ العَيْشِ عِنْدي نُكْرَا
لَمْ يُبْقِ مِنْ وَفْرِى إِلَّاذِكْرَا ... ثُمَّ إِلى اليَوْمِ هَلُمَّ جَرَّا
لَوْلا عَجُوزٌ لِي بِسُرَّ مَنْ رَا ... وَأَفْرُخٌ دونَ جِبَالِ بُصْرَى
قَدْ جَلَبَ الدَّهْرُ عَلَيْهِمْ ضُرَّا ... قَتَلْتَ يَا سَادَةُ نَفْسي صَبْرَا
طَرَحَتْنِي النّوَى مَطَارِحَهَا حَتّى إذَا وَطِئْتُ جُرْجَان الأَقْصى. فاسْتَظْهَرْتُ عَلَى الأَيامِ بِضِياعٍ أَجَلْتُ فِيهَا يَدَ الْعِمَارةِ، وَأَمْوَالٍ وَقَفْتُهَا عَلى التّجَارَةِ، وَحَانُوتٍ جَعَلْتُهُ مَثَابَةٍ، وَرُفْقَةٍ اتّخَذْتُهَا صَحَابَةً، وَجَعَلْتُ لِلْدّارِ، حَاشِيَتَيِ النّهَار، وللحَانُوتِ بَيْنَهُمَا، فَجَلَسْنَا يَوْمًا نَتَذَاكَرُ القرِيضَ وَأَهْلَهُ، وَتِلْقَاءَنا شَابّ قَدْ جَلَسَ غَيْرَ بَعِيدٍ يُنْصِتُ وَكَأَنّهُ يَفْهَمُ، وَيَسْكتُ وَكَأَنّهُ لَا يَعْلَمُ حَتّى إِذَا مَالَ الكَلَامُ بِنَا مَيْلَهُ، وَجَرّ الْجِدَالُ فِينَا ذَيْلَهُ، قَالَ: قَدْ أَصَبْتُمْ عُذَيَقَهُ، وَوَافَيتُمْ جُذَيْلَهُ، وَلَوْ شِئْتُ لَلَفْظْتُ وَأَفَضْتُ، وَلَوْ قُلْتُ لأَصْدَرْتُ وَأَوْرَدْتُ، وَلَجَلَوْتُ الْحقّ في مَعْرَضِ بَيَانٍ يُسْمِعُ الصُّمَّ، وَيُنزلُ الْعُصْمَ، فَقُلْتُ: يَا فَاضِلُ أدْنُ فَقَدْ مَنَّيْتَ، وَهَاتِ فَقَدْ أَثْنَيتَ، فَدَنَا وَقَالَ: سَلُونِي أُجِبْكُمْ، وَاسْمَعُوا أُعْجِبْكُمْ. فَقُلْنَا: مَا تَقُولُ فِي امْرِىءِ الْقَيسِ؟ قَالَ: هُوَ أَوَّلُ مَنْ وَقَفَ بِالدِّيارِ وَعَرَصَاتِهَا، وَاغْتَدَى وَالطَّيرُ فِي وَكَنَاتِهَا، وَوَصَفَ الْخيلَ بِصِفَاِتهَا، وَلَمْ يَقُلِ الشِّعْرَ كَاسِيًا. وَلَمْ يُجِدِ القَوْلَ رَاغِبًا، فَفَضَلَ مَنْ تَفَتَّقَ للْحِيلةِ لِسَانُهُ، وَاْنتَجَعَ لِلرَّغْبَة بَنَانُهُ، قُلْنَا: فَما تَقُولُ فِي الْنَّابِغَةِ؟ قالَ: يَثلِبُ إِذَا حَنِقَ، وَيَمْدَحُ إِذَا رَغِبَ، وَيَعْتَذِرُ إِذَا رَهِبَ، فَلَا يَرْمي إِلَّاصَائِبًا، قُلْنَا:فَمَا تَقُولُ فِي زُهَيرٍ؟ قَالَ يُذِيبُ الشِّعرَ، والشعْرُ يُذيبَهُ، وَيَدعُو القَولَ وَالسِّحْرَ يُجِيبُهُ، قُلْنَا: فَمَا تَقُولُ فِي طَرَفَةَ: قَالَ: هُوَ مَاءُ الأشْعَارِ وَطينَتُها، وَكَنْزُ الْقَوَافِي وَمَديِنَتُهَا، مَاتَ وَلَمْ تَظْهَرْ أَسْرَارُ دَفَائِنِهِ وَلَمْ تُفْتَحْ أَغْلَاقُ خَزَائِنِهِ، قُلْنَا: فَمَا تَقُولُ فِي جَرِيرٍ وَالْفَرَزْدَقِ؟ أَيُّهُمَا أَسْبَقُ؟ فَقَالَ: جَرِيرٌ أَرَقُّ شِعْرًا، وَأَغْزَرُ غَزْرًا وَالْفَرَزْدَقُ أَمْتَنُ صَخْرًا، وَأَكْثَرُ فَخْرًا وَجَرِيرٌ أَوْجَعُ هَجْوًا، وَأَشْرَفُ يَوْمًا وَالْفَرَزْدَقُ أَكَثَرُ رَوْمًا، وَأَكْرَمُ قَوْمًا، وَجَرِيرٌ إِذَا نَسَبَ أَشْجَى، وَإِذَا ثَلَبَ أَرْدَى، وَإِذَا مَدَحَ أَسْنَى، وَالْفَرزدقُ إِذَا افْتَخَرَ أَجْزَى، وَإِذَا احْتَقرَ أَزرَى، وَإِذا وصَفَ أَوفَى، قُلنَا: فَمَا تَقُولُ فِي المُحْدَثِينَ منْ الشُّعَراءِ والمُتَقَدِّمينَ مِنهُمْ؟ قالَ: المُتَقَدِّمونَ أَشْرفُ لَفْظًا، وَأَكثرُ منْ المَعَاني حَظًا، وَالمُتَأَخِّرونَ أَلْطَفُ صُنْعًا، وَأَرَقُّ نَسْجًا، قُلْنا: فَلَو أَرَيْتَ مِنْ أَشْعارِكَ، وَرَوَيْتَ لَنا مِنْ أَخْبارِكَ، قالَ: خُذْهَما في مَعْرِضٍ واحِدٍ، وَقالَ:
وارد کنید
ٮٮٮ ٮ ء ٴ ٮا ا ٮأ أ ٮإ إ ٮآ آ ٮٱ ٱ ببب ب پپپ پ تتت ت ټټټ ټ ثثث ث ٹٹٹ ٹ ججج ج چچچ چ ححح ح ځځځ ځ څڅڅ څ خخخ خ ٮد د ٮذ ذ ٮڈ ڈ ٮډ ډ ٮڎ ڎ ٮۮ ۮ ٮر ر ٮز ز ٮڑ ڑ ٮړ ړ ٮڕ ڕ ٮږ ږ ٮژ ژ سسس س ښښښ ښ ششش ش صصص ص ضضض ض ططط ط ظظظ ظ ععع ع غغغ غ ففف ف ڤڤڤ ڤ ڡڡڡ ڡ ٮٯ ٯ ققق ق ككك ك ککک ک گگگ گ ګګګ ګ ڭڭڭ ڭ للل ل ڵڵڵ ڵ ممم م ننن ن ٮں ں ڼڼڼ ڼ ههه ه ہہہ ہ ۂۂۂ ۂ ھھھھ ھ ٮة ة ٮۃ ۃ ٮو و ٮۄ ۄ ٮۊ ۊ ٮؤ ؤ ٮۆ ۆ ٮۇ ۇ ٮۈ ۈ ٮۋ ۋ ىىى ى ييي ي ئئئ ئ ێێێ ێ ییی ی ٮۍ ۍ ېېې ې ٮے ے ٮۓ ۓ ٮە ە ٮـٮ ـ ٮلا ٮلا لآ ٮلآ لأ ٮلأ لإ ٮلإ لٱ ٮلٱ الله ٫ ٬ ٠ ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ٤ ٥ ٦ * \ • : , … ! # . " ' ; / _ { } [ ] ( ) - ‐ « » ۞ ۔ ، ؛ ؟ ٭ ﴿ ﴾ ؋ ﷼ ~ ÷ = < > − × + ◌ ✪ | @ ° ^ ˳ ۩ ٪ ؉ ؊ ˇ ٮؕ ٮؖ ﮲ ﮳ ﮽ ﮾ ﮴ ﮵ ﮸ ﮹ ﮶ ﮷ ﮺ ﮻ ٮٰ ٮٖ ٮٔ ٮٕ ٮً ٮٌ ٮٍ ٮَ ٮُ ٮِ ٮّ ٮْ ٮٓ ٮ٘ ٮۖ ٮۗ
1۱2۲3۳4۴5۵6۶7۷8۸9۹0۰
۱٬۲٬۳٬۴٬۵٬۶٬۷٬۸٬۹٬۰٬۱
۱٫۲٫۳٫۴٫۵٫۶٫۷٫۸٫۹٫۰٫۱
۱۳۹۴/۱۲/۳۱
۲۰۱۶-۱۱-۲۶
۱٬۰۰۰٬۰۰۰﷼
۳٬۰۰۰٬۰۰۰﷼
۳۲۶٬۶۷۳٬۳۲۴٬۳۴۳﷼
۱۲۳٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰٬۰۰۰
۹۹۹٬۱۱۱٬۰۰۰٬۷۷۷٬۰۰۰٬۱۱۱
۰۰ - ۰۱ - ۰۲ - ۰۳ - ۰۴ - ۰۵ - ۰۶ - ۰۷ - ۰۸ - ۰۹ - ۱۰ - ۱۰ - ۱۱ - ۱۲ - ۱۳ - ۱۴ - ۱۵ - ۱۶ - ۱۷ - ۱۸ - ۱۹ - ۲۰ - ۲۱ - ۲۲ - ۲۳ - ۲۴ - ۲۵ - ۲۶ - ۲۷ - ۲۸ - ۲۹
۳۰ - ۳۱ - ۳۲ - ۳۳ - ۳۴ - ۳۵ - ۳۶ - ۳۷ - ۳۸ - ۳۹ - ۴۰ - ۴۱ - ۴۲ - ۴۳ - ۴ - ۴۵ - ۴۶ - ۴۷ - ۴۸ - ۴۹ - ۵۰ - ۵۱ - ۵۲ - ۵۳ - ۵۴ - ۵۵ - ۵۶ - ۵۷ - ۵۸ - ۵۹ - ۶۰
۶۱ - ۶۲ - ۶۳ - ۶۴ - ۶۵ - ۶۶ - ۶۷ - ۶۸ - ۶۹ - ۷۰ - ۷۱ - ۷۲ - ۷۳ - ۷۴ - ۷۵ - ۷۶ - ۷۷ - ۷۸ - ۷۹ - ۸۰ - ۸۱ - ۸۲ - ۸۳ - ۸۴ - ۸۵ - ۸۶ - ۸۷ - ۸۸ - ۸۹ - ۹۰ - ۹۱
۹۲ - ۹۳ - ۹۴ - ۹۵ - ۹۶ - ۹۷ - ۹۸ - ۹۹ - ۲۰ - ۲۱ - ۲۲ - ۲۳ - ۲۴ - ۲۵ - ۲۶ - ۲۷ - ۲۸ - ۲۹ - ۳۰ - ۳۱ - ۳۲ - ۳۳ - ۳۴ - ۳۵ - ۳۶ - ۳۷ - ۳۸ - ۳۹ - ۴۰ - ۴۱ - ۴۲
۴۳ - ۴ - ۴۵ - ۴۶ - ۴۷ - ۴۸ - ۴۹ - ۵۰ - ۵۱ - ۵۲ - ۵۳ - ۵۴ - ۵۵ - ۵۶ - ۵۷ - ۵۸ - ۵۹ - ۶۰ - ۶۱ - ۶۲ - ۶۳ - ۶۴ - ۶۵ - ۶۶ - ۶۷ - ۶۸ - ۶۹ - ۷۰ - ۷۱ - ۷۲ - ۷۳
۷۴ - ۷۵ - ۷۶ - ۷۷ - ۷۸ - ۷۹ - ۸۰ - ۸۱ - ۸۲ - ۸۳ - ۸۴ - ۸۵ - ۸۶ - ۸۷ - ۸۸ - ۸۹ - ۹۰ - ۹۱ - ۹۲ - ۹۳ - ۹۴ - ۹۵ - ۹۶ - ۹۷ - ۹۸ - ۹۹ - ۲۰ - ۲۱ - ۲۲ - ۲۳ - ۲۴
۲+۲=۴ ۲+۵=۳۴ ۴۵-۱۲=۴۶
[۳۴]-[۵۴] {(۳۴)(۴۵)}
۲۳٬۳۵۴۳۴۵ ۲۵° ۶×۶=۳۶
۲×۲=۴ ۳>۴ ۸>۲ ۵۵÷۴۲ ۳۴−۵۶
۲٫۵ ۱۹٫۵ ۰٫۲۵
(^: {: (= (8 [= <: 3: [: (: (-:
}: ]: ]-: >: >-: ): )-: ]:< );
):< @: ||-: )': )-': *^: *:
,-: (^; [; [-; (* (-* (; (-;
\= /= \: /: .-: /-: /:< \:<
|-: |: (-:< (;< (:<
اپتیک . اجماع . الل . آرایشگاه . بچه . بهمن . بیضائی . پژمرده . پیچ . تاریخ . تایپ . تباین . تثبیت . تجانس . تصاحب . ثابت . جالب . جذاب . چاپ . چپاول . چراق . چرخ . حاشیه . حافظ . حیاط . خاص . خاک . خرس . خواهش . خوج . خیالی . دانگ . دی . ذره . رابط . ژیان . سعادت . سورگ . شاخ . شایع . شفاهی . صابون . ضابطه . طالبی . ظاهر . غایب . فاتح . فاش . فرض . قایق . قوچ . کاج . کارت . کالغ . کالف . کشاورزی . گام . لحاظ . لطیف . مباحث . متناقض . محاسبه . مدافع . مزاح . مسئله . مقایسه . مکاشفه . ناهید . نتایج . نظاره . وسیله . «ویکیپدیا» . ابتلا . ابطال . احتیاج . اخلاص . اخلاقم . اسباب . استحکاماتی . استقرار . اشتغال . اصلاح . اطّلاع . اعتصامی . اعزاز . اعضا . اغتنام . اغنیا . افغانستان . اکبر . اکسیر . التفات . الحاق . امارت . امان . امتحان . امن . امواج . امیال . امیر . امیرالمؤمنین . انبساط . انتخاب . انتقاد . انتها . اندوهگین . انصاری . انوار . اهالی . اهلی . اوستا . ایمان . ایمن . آراء . آگاه . آگاه . آورد . آیا . آیت الله للعظمی بروجردی . باباطاهر . باپایا . بازی . باطل . ببینید . بخشنده . بدوش . برانگیخت . برای . بزرگترین . بساط . بسامد . بصرفه . بلا . بلافاصله . بلخ . بنشستند . بوقلمون . بیزار . بینابین . بینهایت . پارسا . پاوه . پچپچ . پدر . پروین . پیوند . تاریخ . تبسم . تجمل . تحوّل . تحوع . تحویل . تدرّج . تدریج . ترجیح . ترخّص . تسخیر . تسلط . تصاعدی . تصنیف . تعهد . تفارص . تفضیل . تقدیر . تقوا . تقی . تمام . تمامیت . تمایل . تموّج . تهدیر . توصیف . توقّف . جلال . جلیل . جمال . جمیل . جمیله . چادرنشین . چلچراغی . حُقَق . حُقوق . حِقاق . حاجت . حاسب . حافظ قرآن . حساب . حقّه . حوایج . حیات . خرج . خروج . خصوصیات . دانشگاه . درجه . راعی . رای . ارباب . رحیم . رخصت . ردیف . رعایا . رعیت . رفتند . رفسنجان . رفیع . روحم . زارع . زائد . زیاد . سُخره . ساکت . سامانه . سخنوران . سرپا . سرپرست . سرزیر . سرسبیل . سرور . سکان . سکنجوین . سکوت . سلاطین . سلطان . سماع . سمع . شاغل . شاگردان . شپش . شرارت . شرکت . شرور . شستشو . شش . شصتت . شعشعه . شغل . صبحگهیم . صفت . صفیه . صلاح . طبیبان . طراوت . عابر . عاطفی . عاید . عبور . عزت . عزیز . عضو . عضویت . عطبات و عالیات . عمومی . عهده . عودت . عیام . عیش . عینالقضات . غایت . غایی . غریب . غریبه . غنایم . غنی . غنیمت . فرصت . فرم . فرمانروایی . فرمایشی . فروپاشی . فصاحت . فضایل . فضیلت . قافله . قافیه . قاهر . قائم . قدر . قرار . قلبم . قلبمی . قلقلک . قمقمه . قنداقه . قهار . قهر . قهقه . قوافل . قیام . قیامت . کارم . کاهل . کبریا . کبیر . کرج . کرد . کری . کریم . کگک . کلاغ . کهل . کهن . کهولت . کهولیت . گرافیک . گستاخ . گکگ . گنجشککان . گنجوران . گئورگ . لاله . لحوق . لطف . لطیف . مُحال . مُیول . مادرم . مارال . مایلید . مأمن . مأمور . مبتلا . مبسوط . مبطلان . متأهل . متحوّل . مترادف . متقی . متمایل . متمم . متوقف . مجلّل . محاسبه . محال . محتاج . محلّه . محنت . مدرّج . مرتفع . مرخص . مرفوع . مستحیل . مستغنی . مستقر . مستمع . مسخّر . مسسل . مسکوت . مسکین . مسلّط . مسموع . مشعشع . مصطفی . مصلح . مطّلع . مطالعه . معاش . معاهده . معاودت . معبود . معصوم . معصومه . معیشت . مغتنم . مغنی . مغولان . مقدّر . مقدس . مقرون . مقصودم . مقهور . مکارم . مکافات . مکانیزم . مکشوف . ملاطفت . ملال . ملالت . ملتفت . ملحق . ملول . ممِلّ . ممایلت . ممتحن . ممنوع . ممیله . منارجنبان . منبسط . منتخب . منتقد . منتهی . منجم . منع . منیر . مهدور . مهیج . موج . مورّخ . موصوف . مؤمن . میدان . میرداماد . میعاد . میل . میلان . میمنت . میمون . نان . نخبه . نعمت . نقّاد . نقاش . نقد . نقود . نهایت . نهایی . نوآوری . نور . نیازمی . هدر . هستی . همهمه . هندوان . هویت . وارد . وجود . ورداورد . وقف . یحیی . یزید . کرک . کودک . مولا . ولایت . لولا . لیلا . لامصب. لاکردار . لامبرگینی . لاگین . لاگین . لاشی . شلاق . سلاخ . متأسفانه
ثتنپیبي
پیبيجچ
ثتنضقفغخشظ
پپپپ
بببب
نننن
ثثثث
تتتت
ئئئ
ییی
ييي
فففف
قققق
غغغغ
خخخخ
چچچچ
جججج
شششش
ضضضض
ظظظظ
زز
ژژ
ذذ
ؤؤ
آآ
كك